سه‌شنبه ۶ آذر ۱۴۰۳ |۲۴ جمادی‌الاول ۱۴۴۶ | Nov 26, 2024
خانواده

حوزه/ دیده می شود برخی از مردان از حدود خود تجاوز می کنند و گاهی از مسئولیت ها و اختیاراتی که دارند سوء استفاده می کنند. در این صورت چرا باز هم یک مرد باید قَوّام باشد؟

به گزاش خبرگزاری «حوزه»، داشتن خانواده ای قرآنی و مطابق با آموزه های دینی یکی از آرزوهای تمام مسلمانان و متدینین است که در چند شماره و فصل های گوناگون به برخی از راه های رسیدن به این موضوع خواهیم پرداخت که نوشتار ذیل، فصل دوم آن  است .

* فصل دوم: مسئولیت پذیری در خانواده

همچنان که در جامعه ای بزرگ مسئولیت ها کارساز است و انجام درست آن جامعه را سامان می بخشد. در خانواده هم احساس مسئولیت و انجام درست و به موقع آن خانواده را که جامعه ای کوچک و مقدس به شمار می رود. به سوی فلاح و رستگاری رهنمون می گردد. برای رسیدن به این مهم در آغاز باید جایگاه افراد مشخص شود؛ چون مسؤولیت زمانی معنا می یابد که وظیفه و جایگاه فرد مسؤول مشخص شده باشد. همان طور که هیچ فردی بدون وظیفه نیست، هیچ یکی از افراد هم همۀ وظایف را ندارند. دوم این که باید مسؤولیت ها تقسیم شود.

در خانواده باید در گام اول جایگاه مرد و زن مشخص شود. هنگامی که مسؤولیت ها بنابر جایگاه فرد معنا پیدا می کند. در گام بندی به تقسیم مسئولیت ها پرداخته می شود.

قرآن کریم همان طور که برای مرد مسؤولیتهایی را بیان می کند، برای بانوان هم به وظایفی اشاره می کند. باید توجه داشته باشیم که تقسیم مسؤولیتها به معنای تعیین ارزشمندی و کرامت افراد نیست؛ بلکه بر اساس توانمندیهاست که هر مسؤولیتی مشخص می گردد.

مهمترین نکته در مسأله مسؤولیت و مسؤولیت پذیری امانتداری است. این نکته را در سورۀ یوسف هنگامی که آن حضرت می خواهد خزانه داری حکومت مصر را قبول کند، می یابیم: «إِنّی حَفیشُ علیمُ»

نمونۀ دیگری که قرآن کریم به آن اشاره می کند، هنگامی است که دختر حضرت شعیب علیه السلام به پدر پیشنهاد می کند که حضرت موسی علیه السلام را برای کار اجیر کند؛

«یا أبَتِ استَاجِرهُ إِنَّ خَیرَ مَنِ استَأجَرتَ القَوِیُّ الآمینٌ/ ای پدر، او را استخدام کن؛ چرا که بهترین کسی است که استخدام می کنی: هم نیرومند [و هم] در خور اعتماد است».

در این بیان نیز به خوبی می بینیم توانمندی و قدرت یکی دیگر از نکته های شایان توجه در پذیرش مسؤولیت است.

احساس مسؤولیت به یک معنا عبارت است از به انجام رساندن تمامی وظایف که افراد مسؤول به آن نیاز دارند؛ لذا مسؤولیت امری فراگیر است و برای تعیین یک مسؤول ویژگی های گوناگونی را می بایست در نظر داشت.

در نظام خانواده نه زن بودن ملاک کرامت و برتری است و نه مرد بودن دلیلی برای ارزشمندی بیشتر، از نظر قرآن کریم ملاک برتری و کرامت انسانی فقط تقواست. از میان زن و مرد هر کدام که با تقواتر باشند نزد خداوند محبوبترند و از درجۀ کرامت بیشتری برخوردار. قرآن کریم می فرماید:

«یا اَیُّها النّاسُ إِنّا خَلَقناکُم مِن ذَکَرٍ اَو اُنثی وَ جَعَلناکُم شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفوا إِن اَکرمَکُم عِندَ اللهِ أتقاکُم/ مردم، ما شم را از مرد و زنی آفریدیم، و شما را ملت ملت و قبیله قبیله گردانیدیم تا یکدیگر را بشناسید. در حقیقت ارجمندترین شما نزد خدا پرهیزگارترین شماست».

از دیدگاه قرآن کریم ارزش اعمال انسان به جنسیت وی مربوط نمی شود. اگر کسی عمل خوبی انجام دهد، نتیجۀ عملش را می بیند و تفاوتی نمی کند که زن باشد یا مرد. در پیشگاه الهی همه یکسانند و به یک میزان از کرامت انسانی بهره مند و کرامت بیشتر زمانی به دست می آید که فرد در راه تقوا گام بیشتری بردارد و تلاش بیشتری کند.

پروردگار متعال می فرماید:

«أنّی لا اُضیعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنکُم مِن ذَکَرٍ اَو اُنثی/ من عمل هیچ صاحب عملی از شما را، از مرد یا زن، تباه نمی کنم».

مبرهن است که جامعه چه کوچک و چه بزرگ احتیاج به یک مدیر و مسؤول دارد و ادارۀ آن جامعه با دو مدیر و دو مسؤول امکان پذیر نیست؛ چه در آن صورت کارها و امور به سامان نمی رسد. همیشه در یک جامعه صرفنظر از کوچکی و بزرگی یک نفر در رأس می ایستد و مسؤولیت انجام امور را بر عهده می گیرد. با دقت در امور رایج بشری و بالاتر از آن حتی امور الهی، به دست می آید که کلام آخر را همیشه یک نفر می زند و بقیۀ افراد، کار مشاوره و رایزنی را انجام می دهند.

همچنین است در نظام خانواده. اینکه قرآن کریم برای خانواده مسؤول تعیین می نماید، نشانۀ ارزش بخشیدن به کانون خانواده است و گویای این نکته که خانواده در نگاه این کتاب آسمانی حائز اهمیت است؛ لذا برای واگذاری مسؤولیت باید فرد اصلح انتخاب گردد. در این میان باید توجه داشت بحث بر سر اصلح بودن در میان زن و مرد است نه پرهیزگارتر بودن؛ به دیگر سخن باید دید کدام یک برای پذیرش مسؤولیت خانواده صلاحیت بیشتری دارد و کدام از توانمندی بیشتری برای این امر برخوردار است. البته نباید فراموش کرد که تنها مرجع تعیین صلاحیت پروردگار حکیم است.

نکتۀ شایان توجه این که پذیرش مسؤولیت نباید ایجاد نگرانی کند، بلکه مسؤولیت امری مقدس است که اگر فرد مفهوم آن را به خوبی دریابد و از آن پاسداری کند، اجر و پاداش بی حساب را از آن خود ساخته است. همۀ افراد در پیشگاه خداوند مسؤولند و باید به وظایف خود عمل کنند و هر چه این مسؤولیت بزرگتر و سنگین تر باشد، اجر و پاداش بیشتری به آن تعلق می گیرد. در حدیثی نبوی آمده است:

«یا مَعاشِرَ قُرَاء القُرآنِ اِتَّقُوال اللهَ عَزَّوَجَلَّ فیما حَمَلکُم مِن کِتابِهِ فَإِنّی مَسؤولٌ وَ إِنَّکُم مَسؤُولُونَ . إِنِی مَسؤُولُ عَن تَبلیغِ الرِّسالَهِ وَ اَمَّا أنتُم فَتُسألُونَ عَمّا حَمَلکُم مِن کِتابِ اللهِ وَ سُنَّتی/ ای قاریان قرآن، در آنچه از کتاب پروردگار متعال فراگرفته اید تقوای الهی را پیشه سازید که من و شما مسؤولیم. من مسؤول تبلیغ رسالت خویشم و شمایان از آنچه از کتاب خداوند و آیین و سنتم فرا گرفته اید پرسید، خواهید شد».

در بیان حضرت رسول (ص) آشکارا مشخص است که مسؤولیت امری کاملاً طرفینی است؛ یعنی در یک جامعه علاوه بر رهبران مردم آن جامعه هم مسؤولند و همه در قبال مسؤولیتی که دارند پرسیده خواهند شد.

شایان ذکر است که مسئول در حوزۀ مسؤولیتش باید اختیارات کافی داشته باشد تا بتواند به وظایفی که بر عهده دارد به خوبی عمل کند هیچ کس حق دخالت در حوزۀ مسؤولیت دیگری را ندارد و در عین حال باید به مشاوره، همکاری و همیاری دیگران توجه گردد در ادامه ویژگیهای مسؤول خانواده بررسی می شود.

* ویژگی های مسئول خانواده

مسؤول خانواده، مانند هر مدیر و مسؤول دیگری صفات و ویژگی هایی دارد.

این ویژگی ها عبارت است عبارت است از:

الف: وفای به عهد

اولین و مهمترین ویژگی یک مسؤول وفادار بودن اوست. هر مدیری در هر جایگاه و مقامی باید نبت به انجام وظایفی که برعهده دارد، وفادار باشد. در بحث مربوط به «وفای به عهد» توضیح بیشتری در این زمینه بیان خواهد شد.

ب: خداترسی

یک مدیر همیشه در دل هراسی دارد که آیا می تواند مسؤولیت خود را آن گونه که خدا می خواهد به انجام برساند. اینان همواره این بیان قرآنی را سرلوحۀ کار خود قرار می دهند:

«وَیَخشَونَ رَبَّهُم وَ یخافُونَ سُوءَ الحِساب/ و از پروردگارشان می ترسند و از خستی حساب بیم دارند».

ج: برخورد کریمانه

از ویژگیهای یک مدیر آن است که با افراد تحت پوشش اش رفتاری کریمانه داشته باشد و در حد امکان بدیها را با نیکی پاسخ دهد. مشکلات و گاه تخلفات را به بهترین شیوه دفع نماید و از هر گونه خشونت بپرهیزد.

ساده ترین راه توسل در مدیریت به خشونت است. چنان که در سیاست هم دیکتاتوری، راحت ترین نوع حکومت می باشد و دیکتاتورها به سادگی به اهداف خود دست می یابند.

گاهی یک مدیر اندیشمند و با تدبیر از سر مهر و با یک لبخند می تواند از بروز مشکلات جدی جلوگیری کند. قرآن کریم به زیبایی می فرماید:

«وَییدرَؤُونَ بالحَسَنَهِ السَّیئَهَ/ و بدی را با نیکی می زدایند».

* مسئولیت های آقایان

قرآن کریم مسئولیت ادارۀ زندگی و مدیریت آن را به مرد واگذار کرده است. البته این به معنای برتری تمام مردها بر تمام زنها نیست. برتری حقیقی برتری در تقواست و مسلم است که هر مدیر باید تقوای لازم را داشته باشد.

- قوامیت و سرپرستی

قرآن کریم می فرماید:

«اَلرجالُ قَوّامُونَ عَلَی النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللهُ بَعضَهُم عَلی بَعضٍ وَ بِما أنفَقُوا مِن أموالِهِم/ مردان سرپرست زنانند؛ به دلیل آنکه خدا برخی از ایشان را بر برخی برتری داده و [نیز] به دلیل آن که از اموالشان خرج می کنند».

قوامیّت به معنای سرپرستی است به گونه ای که مرد حافظ تمامی جنبه های رشد و تعالی خانواده خود باشد. البته واضح است که قوامیت و مسؤولیتهایی را به دنبال دارد. این مسؤولیتها دربارۀ همسر و فرزندان است و مرد باید تا آخر نسبت به آن وفادار باقی بماند.

در تفاسیر در ذیل آیۀ فوق، قوامیت مردان به قوامیت والیان بر رعیت خویش تشبیه شده است؛ یعنی همچنان که والیان نسبت به رعیت خود مسؤولند مردها هم نسبت به همسر و فرزندان خود مسؤولیت دارند. بنابراین همان طور که اگر برای رعیت مشکلی پیش آید، والی احساس مسؤولیت می کند مرد هم باید نسبت به همسرش همین طور باشد و مشکل او را مشکل خود بداند در حوزۀ مسؤولیتش جدیّت به خرج دهد.

قرآن کریم علت محول کردن مسؤولیت به مرد را چنین بیان می دارد که به طور کلی توانمندی مردان بیشتر از زنان است. با این حال گاهی بعضی از خانمها از نظر مدیریت بر مرد ها برتری دارند. لذا در ادامۀ آیه این دلیل را با کمی ابهام بیان می دارد و می-فرماید: به خاطر آن که خداوند برخی از آنها را بر بعضی دیگر برتری داده است و به خاطر آن که مردان از اموال خود هزینۀ زندگی را تأمین می کنند.

خانواده در تعامل با جامعه است و مشکلات اجتماع در خانواده با هم ارتباط دارد و گاهی لازم می شود برای حفاظت از کیان خانواده، مرد خود را سپر خانواده سازد.

قوامیت مرد در خانواده از سه بُعد قابل بررسی است:

1. تأمین اقتصاد خانواده

2. هدایت خانواده به سوی فلاح و رستگاری

3. تربیت فرزندان

این مسئولیت ها را به صورت ریزتر می توان به صورت زیر مورد توجه قرار داد.

- تأمین اقتصاد خانواده

قرآن کریم می فرماید:

«بِما فَضَّلَ اللهُ بَعضَهُم عَلی بَعضٍ وَ بِما أنفَقُّوا مِن أموالِهِم»

ازدواج برای مرد بدان معناست که او وظیفۀ تأمین اقتصاد خانواده را پذیرفته است و از آن جا که مشغول انجام وظیفه ای می باشد نباید منتی برخانواده اش نهد.

الف: تلاش برای ادارۀ اقتصاد منزل

اولین وظیفۀ یک مرد تلاش برای ادارۀ اقتصاد منزل است به حدی که رفاهی نسبی و معقول را برای خانواده تأمین کند و در گام بعدی توسعۀ زندگی برای اهل خانواده از وظایف وی به حساب می آید.

در حوزۀ مدیریتی مرد در خانواده، اقتصاد منزل از ابزارهای کنترل به شمار می رود.

مرد مدیر و مسؤول است و باید به تمام مصالح زن و فرزندانش بیندیشد و در راستای آن تلاش کند. روایات بسیاری از ائمۀ هدی علیهما السلام به این مسأله اشاره دارد:

امام علی (ع) می فرماید: «کُلُّ اَمرَیٍ مَسؤُولٌ عَمَا مَلَکَت یَمینُه و عَیالُه/ هر مردی مسؤول زندگی کنیزان و خانواده اش است».

نیز پیامبر خدا (ص) فرمود: «اِن اللهَ تَعالی سائِل کُل راعٍ عَمَا اَستَرعاهُ اَحفِظَ ذلِکَ اَم ضَیَّعَهُ حَتّی یُسألُ الرجُلُ عَن اَهلِ بَیتِهِ/ پروردگار متعال از هر آنکس که مسؤولیتی را عهده دار است سؤال می کند که آیا آن را پاس داشته است یا تباه ساخته؛ حتی از مرد در خصوص خانواده اش پرسش می شود».

همچنین آن حضرت در حدیثی دیگر می فرماید:

«اَلرَّجُلُ راعٍ اَهلِ بَیتِهِ وَ کُلُّ راعٍ مسؤولٌ عَن رَعیَّتِهِ وَ المَرأَهٌ راعِیهٌ عَلی مالِ زَوجِها وَ مَسؤُولَهً عَنه/ مرد مسئول خانواده اش می باشد و هر سرپرستی مسؤول افراد تحت سرپرستی اش است. زن نیز نسبت به مال شوهرش سرپرست و مسؤول است».

نکتۀ قابل توجه در مور اقتصادی و هزینۀ زندگی و به طور کلی در هر امری در نظر گرفتن اعتدال است قرآن کریم در وصف عباد الرحمان چنین می فرماید:

«وَالّذینَ اِذا أنفَقُوا لَم یُسرِفُوا وَ لَم یَفتُرُوا وَ کانَ بَینَ ذلِکَ قَواماً/ و کسانی اند که چون انفاق کنند اسراف نمی کنند و بخل نمی ورزند و حد وسط و اعتدال را در پیش می گیرند».

به نظر می رسد انفاق در این آیه به معنای هزینۀ خانواده باشد و منظور آیه آن است که عبادالرحمان وقتی است به هزینه های زندگی می برند نه اسراف می کنند و نه بخل می ورزند؛ بلکه راه اعتدال را در پیش می گیرند.

این نکته نیز قابل ذکر است که حتی اگر خانمی ثروتمند باشد، بازهم از نظر قانون الهی، همسر او موظف است که وی را از نظر اقتصادی تأمین کند.

ب: هدایت خانواده بسوی رستگاری

قرآن کریم می فرماید:

«قُوا أنفُسَکُم وَ اَهلیکُم ناراً/ خود و کسانتان را از آتش [دوزخ] حفظ کنید».

مرد موظف است که زمینۀ رشد و تعالی را برای همسر و فرزندانش فراهم آورد و لوازم رسیدن به رشد و تکامل را در اختیار ایشان قرار دهد؛ برای مثال راه تحصیل علم را برای آنها باز نماید و یا این که وسایل و امکانات لازم برای تربیت فرزندان را در اختیار همسرش قرار دهد؛ زیرا کودک عمدۀ شخصیت خود را از مادر می گیرد و از تربیت مادر است که شخصیت و شاکلۀ وجودی فرزندان شکل می گیرد.

ج: تربیت فرزندان

پدر در مقام سرپرست خانواده مسؤول تربیت فرزندان است، اگرچه مدیریت اجرا و بیشترین سهم در تربیت فرزندان به مادران اختصاص دارد.

پیامبر اکرم (ص) در این باره بیان ارزشمندی دارند. ایشان می فرمایند:

«حَقُّ الوَلَدِ عَلی والِدِه اَن یُحَسِّنَ اسمَهُ و اَن یُحَسِّنَ اَدَبَهُ وَ اَن یُعَلَّمَهَ القُرآن/ فرزند بر گردن پدرش سه حق دارد: نام نیکو برای او برگزیند، به او ادب بیاموزد و قرآن را به او تعلیم دهد».

د: نام نیک

اولین وظیفه ای که در برابر فرزندان بر گردن پدر می باشد انتخاب نام نیک و برای آنهاست. تصور عمومی آن است که اسامی الفاظی بیش نیست، اما با کمی دقت روشن می گردد که الفاظ الهی نورانیتی به همراه دار؛ برای مثال الفاظ قرآن هرجا که باشد معنویتی را به دنبال دارد و چه بسا فرشتگان در اطراف آنها حضور دارند و دست زدن به آنها بدون وضو حرام است. لذا همان طوری که الفاظ الهی جایگاه خود را دارد و از آثاری معنوی برخوردار است الفاظ و اسامی نامناسب هم آثاری سوء به دنبال می آورد. پدر وظیفه دارد فرزندش را در جرگۀ نامداران به خیر قرار دهد.

در فصل مربوط به غیرت بیان می گردد که پدر غیور هرگز حاضر نمی شود نام کافر و یا مشرک بر روی فرزندش بنهد.

هـ: ادب آموزی

پدر متدین و در کنار او مادر مؤمن در قبال حسن ادب آموزی فرزندانشان مسؤولند. آدابی که پدر و مادر متدین باید به فرزندانشان آموزش دهند آداب دینی است و باید توجه داشت که منظور از تربیت فقط تعالیم اجتماعی نیست بلکه آداب اجتماعی بخشی از تعالیم دینی به شمار می رود؛ برای نمونه حسن رفتار با مردم از قبیل صداقت، حفظ حرمت، و خویشتن داری از بدگوئی نسبت به دیگران. بخشی از آداب تربیت بدنی است. کسی حق بدگویی از افراد دیگر را ندارد؛ دروغ امری است نکوهیده که مذموم بودن آن بر کسی پوشیده نیست. حضرت علی (ع) در نامۀ خود به امام مجتبی (ع) می فرمایند: «اِنَّما قَلبُ الحَدَثِ کَالاَرضِ الخالِیهِ مااُلقِیَ فیها مِن شَی ءٍ قَبَلَتهُ فَبادَرتُکَ بِالاَدَبِ قَبلَ أن یَقسُوَا قَلبُکَ وَیَشتَغِلُ لُبُّکَ.../ قلب نوجوان مانند زمین خالی است که هر چه در آن کشت شود می پذیرد؛ پس نسبت به ادب تو اقدام کردم قبل از آن که قلب تو را قساوت و سنگدلی فرا گیرد و دل تو به یاد غیرخدا مشغول شود...».

به راستی چه مسؤولیت سنگیین بر دوش پدران است و باید معارف صحیح را به فرزندان خود بیاموزند قبل از آن که ذهن آنها از افکار باطل تغذیه شود.

و: تعلیم قرآن

پدر متدین موظف است به فرزندان خود قرآن بیاموزد. آموختن قرآن و عمل به دستورات دینی آن ضامن سعادت دنیا و آخرت هر فرد خواهد بود و چون پدر مسؤول فراهم ساختن زمینۀ به سعادت رسیدن فرزندان است موظف است به فرزندش دستورات حیات بخش و سعادت آفرین قرآن را بیاموزد.

در روایتی که از رسول اکرم (ص) در صفحات پیشین گذشت، ادب آموزی و تعلیم قرآن به طور مستقل ذکر شده است و این اهمیت تعلیم قرآن به فرزندان را می رساند.

آن حضرت در روایت دیگری به نقش مهم پدر در امر تربیت اشاره می کنند هرچند محتوای حدیث دربارۀ فرزند دختر است:

«مَن کانَ لَهُ فادَبَّها وَ اَحسَنَ اَدَبَها وَ غَدّاها فَاَحسَنَغِذِاءَها وَ اَسبَغَ عَلَیها مِنَ النِعمَهِ الّتی اَسبَغَ اللهُ عَلَیهِ کانَت لَهُ مَیمَنَهً وَ مَیسَرَهً مِنَ النارِ اِلیَ الجَنَهِ/ کسی که فرزند دختری داشته باشد و او را ادب کند و خوب به او ادب بیاموزد و تا حدی که می تواند زندگی و امکانات زندگی را برای او فراهم آورد و از نعمتهایی که خدا به او داده است برای فرزندش دریغ نکند، او برای پدر از چپ و راست حفاظ و سپری در برابر آتش خواهد بود تا پدر به بهشت گام نهد».

* طرح یک سؤال

طرح یک سؤال و پاسخ به آن در این مجال ضروری می نماید. دیده می شود برخی از مردان از حدود خود تجاوز می کنند و گاهی از مسؤولیت ها و اختیاراتی که دارند سوء استفاده می کنند. در این صورت چرا باز هم یک مرد باید قَوّام باشد؟ در پاسخ گفت: وجود مسؤول در هر جامعه حتی خانواده امری اجتناب ناپذیر است و مسألۀ قوامیّت در گام اول به معنای سپرستی و مسؤولیت می باشد. هیچ جامعه ای نمی تواند بدون مسؤول باشد. حتی جامعه ای با مسؤول بدبهتر از جامعه ای بدون مسؤول است.

حضرت علی (ع) میفرماید: «لابُد لِلناسِ مِن أمیرِ بِر أو فاجِرٍ/ مردم جامعه چاره ای ندارند جز این که امیری داشته باشند، چه نیکوکار و چه خودکامه».

نبودن مسؤول جامه را برهم می ریزد و آن را به سوی هرج و مرج می کشاند. آن چه مهم است این که یک مسؤول باید نسبت به حوزۀ مسؤولیتش در پیشگاه الهی پاسخگو باشد.

نمی توان گفت چون عده ای از مسؤولان جامعه خطا می کنند، نباید مسؤولیتی در جامعه وجود داشته باشد؛ زیرا در آن صورت جامعه ای هم نخواهد بود. در خانواده نیز چنین است، مرد مسؤول است و در قبال این مسؤولیت وظایفی دارد و در مقابل خانمها هم وظیفه دارند که از این مسؤولیت پاسداری کنند و آن را بپذیرند. این امری قانونی است.

درست است که عده ای از مردان در انجام برخی از وظایف خود کوتاهی می کنند و یا گاهی آن را به خوبی انجام نمی دهند (برای مثال در دادن نفقه کوتاهی می کنند و یا از قوامیت خود سوء استفاده می کنند و چنین می پندارند که قوام بودن صرفاً به معنای خشونت است و امر و نهی!) این گروه از آقایان باید بدانند که قوام موظف است همۀ امور را رعایت و اداره نماید و در همۀ جهات نیازهای همسر و فرزندانش را در حد توان تأمین کند.

آنان باید بدانند که در پیشگاه خداوند مؤاخذه می شوند و این امر مختص مردان نیست و همۀ انسانها نسبت به انجام مسؤولیتهایی که بر عهده دارند و نحوۀ انجام و وظایفشان بازخواست خواهند شد.

* مسؤولیت های بانوان

در سازمان اداری سرپرست و مدیر، مسؤول سیاست گذاری است و در جایگاه بعدی معاون او قرار دارد و در حقیقت با کمک هم کار را به سامان می رسانند. در خانواده نیز پدر در جایگاه مدیریت و سرپرستی قرار دارد و مادر مسؤول ساماندهی و اجراست. اگر چه مسؤولیت پدر در مقام سرپرست خانواده بسیار سنگین است در کنار او مادر نیز عهده دار اجراست و به طور معمول مجریان سهم بیشتری در به ثمر رساندن سیاست ها دارند.

الف: قانت بودن

قرآن کریم می فرماید:

«فَالّصالِحاتُ قانِتاتُ/ پس زنان صالحه مطیع همسرانشانند».

همانگونه که رئیس و مدیر یک اداره مسؤول است، کسانی که تحت مسؤولیت اویند نیز به نوع دیگری مسؤول می باشند. آنان مسؤولند این نظام قانونی را حفظ کنند و از فرامین مدیر در حوزۀ مسؤولیتش تبعیت نمایند.

تعبیر قرآنی فوق بیانگر آن است که نتیجۀ قوام بودن مرد قانت بودن زن است؛ یعنی اگر مردها مسؤولند بر زنان نیکوکار و صالح باید مطیع باشند. یک زن نمی تواند بگوید چون متقی ترم و کرامت بیشتری دارم از شوهر اطاعت نمی کنم!

ذکر این نکته لازم است که اطاعتِ مطلق فقط از آن خداست ومنظور از اطاعت زن، اطاعت در حوزه وظایف معلوم و مشخص همسری است.

حضرت رسول (ص) فرمود:

«ما اٌفادَ رَجُلٌ بَدَ الایمانِ خَیراً مِنِ امرَاَهِ ذاتَ دینٍ وَ جَمالٍ تَسُرُّهٌ اِذا نَظَرَ اِلَیها وَ تُطیعُهُ إِذا أمَرَها وَ تَحفَظُهُ فی نَفسِها وَ مالِهِ اِذا غابَ عَنها/ هیچ مردی بعد از ایمان از خیری بهره نبرده است به اندازه همسری که دیندار و زیبا باشد، آنگونه که چون به او نگاه کند شاد شود و وقتی به او امر می کند، اطاعت کند و از خود و مال شوهرش در غیاب او محافظت کند».

در سامان دادن امور خانواده زنانی می توانند که شوهر را همراه خود سازند که خود مطیع شوهر باشند. احکام الهی مطابق با فطرت است و حکمی را خداوند کرده است با فطرت انسان مطابقت دارد. در فطرت زن اطاعت از شوهر وجود دارد. البته به شرط این که مرد گرفتار افراط و تفریط نگردد. چه بسیار دیده می شود که بانوان از مردهایی که هیچ احساس مسؤولیتی نمی کند ناراضی اند. در طرف مقابل مرد هم به طور فطری خوی اطاعت کردن ندارد مگر زمانی که همسرش را مطیع ببیند. بسیاری از اوقات وقتی مرد احساس کند که همسرش مطیع اوست او هم در امور تابع همسرش خواهد بود ولی اگر زن مقابل شوهرش بایستد و موضع بگیرد اعتماد شوهر نسبت به نظام زندگی از بین می رود و در این صورت دیگر نمی توان زندگی موفق و شیرینی را برای مرد و زن پیش بینی کرد.

زنانی که در مقابل همسرانشان حالت مردانگی و صلات می گیرند در زندگی موفق نیستند؛ چرا که چنین رفتاری با نظام خلقت مغایرت دارد. اگر خدا می فرماید که بندۀ خدا باشید و بندگی کنید، روح بندگی را در ما سرشته است و ما از بندگی خدا لذت می بریم. مرؤوس از اطاعت رئیس ناخشنود نیست مگر این که رئیس بد عمل کند. در فطرت زن نیز از اطعات شوهر امری هموار است و طبیعی است که اطاعت یک طرف اطاعت مقابل را نیز همراه خواهد داشت تا آنجا که خداوند تعالی می فرماید:

«أَنَا مُطیعُ لِمَن أطاعَنی/ من مطیع آن کسی ام که از من اطاعت کند».

ب: حافظ بودن

دومین مسؤولیت بانوی خانواده آن است که حافظ باشد. زن در غیاب همسرش باید نسبت به زندگی خود مسؤولیت شناس و به عبارت دیگر وفادار باشد و از آنچه خدا از او خواسته است پاسداری کند.

قرآن کریم می فرماید: «حافِظاتُ لِلغَیبِ بِما حَفِظَ اَللهُ/ [همسران] به پاس آنه خدا [برای آنان] حفظ کرده اسرار [شوهران خود] را حفظ می کنند».

در احادیث آمده است که چنین زنانی در وهلۀ اول از خود محافظت کنند و سپس پاسدار اموال شوهرانشانند.

در گام اول زن باید محافظ خودش باشد. زن ناموس مرد است و باید از این ناموس پاسداری شود و پاسدار واقعی این ناموس کسی جز خود زن نمی تواند باشد. چه بسا مردان به مسافرتهای طولانی می روند و باید خاطر او آسوده باشد و این امر را زن با رفتار خودش می تواند محقق سازد. در گام دوم زن باید نسبت به اموال همسرش و غیاب او حساس باشد و از آن پاسداری کند؛ چرا که مدیر منزل است و تنظیم امور داخلی خانه بر عهدۀ اوست و یک مدیر باید از حوزۀ مسؤولیتش پاسداری و حفاظت کند.

ج : تنظیم امور منزل

کدبانوی خانه مدیریت داخلی منزل را برعهده دارد و مسؤول تنظیم امور خانه است. یک مسؤول در حوزۀ مسؤولیت خود باید اختیارات کافی داشته باشد تا بتواند وظایفش را به نحو احسن انجام دهد. در این بین مردان فقط شأن مشاور را دارند، همان طوری که در حوزۀ قوامیت مرد خانم فقط شأن مشاور می تواند داشته باشد.

مردانی که در جزئیات امور داخلی منزل دخالت می کنند، نظام خانواده را مختل می سازند و نمی توانند از نظر روحی و روانی رضایت خاطر همسر را فراهم نمایند. در برخی خانواده ها دیده می شود که مردان حتی در امور جزئی مثلاً در نوع چینش منزل هم دخالت می کنند که این مسأله خود موجب ایجاد اختلال در زندگی خانوادگی است. با وجود این نباید فراموش کرد که همکاری و کمک مرد در امور منزل امری پسندیده است و اجر و پاداش بالایی دارد.

د: تربیت فرزندان مادر و پدر در مقام مدیرخانه و خانواده نسبت به تربیت فرزندانشان مسؤولیت جدی دارند. با تولد هر فرزند عضو جدیدی به کانون خانواده اضافه می گردد و در حقیقت دنیای جدیدی فراروی خانواده گشوده می شود.

مرد و زن با فرزنددار شدن مسؤولیت سعادت بخشی یک انسان را پذیرفته اند و عمدۀ این مسؤولیت برعهدۀ مادر است.

پیامبر اکرم (ص) فرمود: «اَلجَنَّهٌ تَختَ أقدام الاُمَّهاتِ/ بهشت زیرپای مادران است».

از این روایت دو گونه برداشت می شود:

الف. بهشت زیر پای مادران است به این معنا که ای مردم شما با خدمت کردن به مادرتان می توانید وارد بهشت شوید.

ب. بهشتی شدن فرزند به دست مادر اوست؛ به این معنا که فلاح و رستگاری فرزندان در گرو تربیت مادر است.

فرزندان بخصوص در سنین پایین مبانی فکری و شاکلۀ رفتاری را از مادر می آموزند. اما در سنین بالاتر به ویژه پسرها در نوع رفتارهای اجتماعی از پدر الگو می پذیرند. فرزندان بسیاری از آداب تربیتی و رفتارهای اولیۀ اجتماعی مثل حسن خلق و رفتار را از مادر می آموزند.

تربیت دینی روندی روشن و واضح دارد. والدین از آن جا در تربیت فرزندان مسؤولند باید از این روش تربیت دینی و از این مسیر مستقیم تبعیت نمایند. در این صورت هرچه فرزندان در راه الهی گام نهند، والدین هم در اعمال ایشان سهیم خواهند بود. اما اگر زمینۀ رشد و تعالی دینی را برای فرزندان فراهم کردند و آنها باز هم به سمت گناه و باطل رفتند ، والدین مسؤول گناه آنها نیستند و به خاطر فرزندان عقاب نخواهند شد، مگر این که پدر و مادر زمینۀ گناه را برای آنان فراهم کرده باشند که در این صورت هرچه آن فرزند مرتکب گناه شود، والدین نیز بدان عقاب خواهند شد.

قرآن کریم مسیر تربیت دینی را از زبان لقمان حکیم بازگو می کند. لقمان که حکمت الهی به او ارزانی شده است در تعلیم فرزندش ده محور تربیت دینی را مدنظر قرار می دهد.

این ده محور عبارت است از:

1ـ حسن ارتباط با خدای رحمان: « لاتُشرِک بِاللهِ»

2ـ احترام به والدین: « وَوَصَّینَا الاِنسانَ بِوالِدَیهِ»

3ـ معاد: « إِن تَکُ مّثقاَ حَبَّهِ مِن خَردَلٍ فَتَکُن فی صَخرَهِ أو فِی السَّمواتِ أو فِی الأرضِ یأت بِهَا الله»

4ـ نماز: «أقِم الصَّلاه»

5ـ امر به معروف و نهی از منکر: «وَ أمر بِالمَعروُفِ وَ انهَ عَنِ المُنکَرِ»

6- صبر و پایداری: « وَ اصبِر عَلَی ما أصابَک»

7ـ مردمداری: «وَلاتُصَغَّر خَدَّکَ لِلناسِ»

8ـ تواضع و فروتنی: «وَلاتَمشِ فِی الاَرضِ مَرَحاً»

9 ـ میانه روی: «وَاقصِد فی مَشیکَ»

10 ـ آهسته و آرام سخن گفتن: «وَاغضُض مِن صَوتِکَ»

موارد فوق ده منشور تربیتی است که می توان آن را «سیاست دینی» نامید در این مجموعه که قرآن کریم از زبان یک حکیم الهی بازگو می کند سیر تربیتی دینی برای نوجوان روشن می گردد. تربیت دینی از آشنایی با خدای رحمان و توجه به او و ترک معصیت در پیشگاه او آغاز می گردد و سپس موارد بعدی یک به یک مورد توجه قرار می گیرد در مرحله اجرایی اولین آموزش در مر نماز است و در ارتباط با مردم فروتنی و تواضع پایه رفتار دینی است.

* چگونگی حضور در جامعه

طرح یک سؤال و پاسخ به آن در این مجال ضروری به نظر می رسد و آن این که: «نحوه تعامل بانوان با جامعه چگونه باشد»؟

باید گفت: نحوۀ برنامه ریزی های اجتماعی باید به گونه ای باشد که بانوان مسؤولیت خانه را رها نکنند. این بدان معنا نیست که آنان به جامعه نیایند؛ بلکه حضور آنها باید به گونه ای باشد که بر مسؤولیت اصلی آنها در خانواده خدشه ای وارد نکند. پذیرفتنی نیست که انجام کارهای منزل به ضعف پیش رود و در مقابل بانوان بیش از حد نیاز در جامعه حضور داشته باشند؛ زیرا مسؤولیت منزل مسؤولیتی جدی است و مادر است که در تربیت فرزندان و برآورده ساختن نیازهای عاطفی فرزندان نقش اساسی را بازی می کند. تأمین امنیت روانی و آرامش، حفظ شخصیت و تأمین نیازهای عاطفی و احساسی فرزندان از جانب مادر امری حیاتی است. از طرف دیگر بار اقتصادی خانواده بر دوش پدر است و مادر مسؤول تنظیم نحوۀ مصرف و چگونگی هزینه کردن برای تربیت فرزندان است.

خداوند بانوان را موجوداتی عاطفی و حساس آفریده است و این عاطفۀ شدید آن قدر تأثیر گذار است که تمام زحمات فرزند را برای مادر تحمل پذیر و بلکه لذت بخش و شیرین می سازد.

اگر در تنظیم امور اجتماعی، جامعه و خانواده به سمتی سوق داده شود که رابطۀ میان مادر و فرزندان کمرنگ گردد تأمین نیازهای عاطفی فرزندان با مشکل مواجه خواهد شد. واضح است که هرگز پرورشگاه، مهد کودک و سازمانهایی از این قبیل جای آغوش مادر را نمی گیرد. وجود چنین مراکزی به طور کلی نفی نمی گردد اما وجود این قبیل مراکز بار مسؤولیت مادر نخواهد کاست.

جامعه با نوعی افراط و تفریطها رو به روست. زمانی بانوان به هیچ دلیلی نمی توانستند از منزل بیرون بیایند و گاهی هم دچار تفریطی شدند و مسؤولیت اصلی آنان به فراموشی سپرده می شد. البته آسیب هایی که در این افراط و تفریطها متوجه خانواده می گردد، با هم تفاوت دارد.

در جوامع غربی که مسؤولیت خانه را از خانمها سلب کرده و آنان را روانۀ جامعه ساخته اند، درصد بالائی از ازدواجها با طلاق رو به رو می گردد. در حقیقت خانواده معنا و جایگاه اصلی خود را از دست داده است. در چنین خانواده ای فرزندان فضای لازم را برای رشد نمی یابند.

پذیرفتنی نخواهد بود که جای مسؤولیتها عوض گردد به طوری که مرد درخانه بماند و فرزنداری کند، زن برای کسب درآمد وارد جامعه شود و هزینه های اقتصادی خانواده تأمین کند؛ چون این گونه از زندگی با نظام وجودی زن و مرد متفاوت است. راه ها و نظامهایی که معمولاً بشر برای خود طراحی می کند یا به سوی افراط است یا به سوی تفریط، لذا دوام و بقایی ندارد. حدود وظایف را خداوند رحمان بهتر از هر کسی می داند و جامع تراز هر مکتبی بیان می کند. احکام الهی حکیمانه ترین راهکارهاست که مبتنی بر مصالح فردی و اجتماعی بشریت است. لذا بازگشت به سوی احکام الهی بشریت را به سوی رستگاری هدایت خواهد کرد.

چنانکه قرآن کریم پس از بیان احکام حجاب و معدود آن برای بانوان جامعه اسلامی را به بازگشت به سوی احکام خدا دعوت می کند و می فرماید:

«وَ تُوبُوا إِلَی اللهِ جَمیعاً آیُّهَ المُومِنُونَ لَعَلَّکُم تُفلِحُونَ/ ای مؤمنان، همگی [از مرد و زن] به درگاه خدا توبه کنید، امید که رستگار شوید».

باید توجه داشت در بعضی مشاغل همچون پزشکی، معلمی، پرستاری و... حضور بانوان در جامعه ضروری است. در این نوع مشاغل در خصوص دو نکته دقت باید کرد؛ اول محیط جامعه برای حضور ایشان محیطی امن باشد؛ و دوم این که نوع ارتباطات در جامعه نباید به ارتباطات ناسالم تبدیل گردد بلکه حضور عفیفانۀ خانمها ضرورتی است پسندیده.

اگر حضور بانوان در جامعه به گونه ای باشد که حدود الهی رعایت نگردد، جامعه به محیطی تبدیل می شود که در آن بخش عمدۀ تمایلات مردان و بانوان برآورده می شود؛ چرا که برخی نیازها در حد ارتباط و نگاه و امثال آن برآورده می شود. این گونه نیازها اگر در جامعه برآورده شود جذابیت همسر در خانواده کاهش می یابد . با حضور جلوه گرانۀ بانوان در جامعه خانواده معنای اصلی وجودی خود را از کف می دهد. پیامد نامیمون این امر کمرنگ شدن مطلوبیت همسر در خانه است و اشتیاق برای انجام کارهای منزل پایین می آید، همچنان که تأمین هزنیه های اقتصادی منزل بر مرد سنگین می آید و اشتیاق او برای کار و تلاش کم می گردد.

وقتی مطلوبیت برای هم کاسته شود، روابط عاطفی در منزل سست می شود و در نتیجه خانواده به نوعی نابسامانی گرفتاریم شود که زیان آن به جامعه برمی گردد.

* دستورهای قرآن برای حضور در جامعه

قرآن کریم همانند شؤون زندگی دستوراتی برای حضور در جامعه دارد. حضور آقایان در جامعه معیار کلی و حضور بانوان در جامعه با سه معیار کلی باید همراه باشد.

الف: معیارهای حضور آقایان در جامعه

ـ « قُل لِلمؤمِنینَ یَغَضٌّوا مِن اَبصارِهِم؛ به مردان مومن بگو که چشمهایتان را فرو بندند.»

ـ «وَ یَحفَظُوا فُرُوجَهُم؛ و پاکدامنی ورزند»

بر اساس این آیۀ ارجمند مومنان به دنبال رسیدن به طهارت قلبی و رستگاری اند. از نگاه قرآن کریم آقایان کنترل چشم و پاکدامنی می توانند به رشد و تعالی دست یابند و به طهارت قلبی برسند.

ب: معیارهای حضور بانوان در جامعه

قرآن کریم معیارهایی را برای حضور بانوان در جامعه ذکر می کند که عبارت است از:

ـ «قُل لِلمُؤمِناتِ یغُضُنَ مِن أبصارِهِن ؛ به زنان مؤمن بگو که چشمهایتان را فرو ببندند.»

ـ « وَیحفِظنَ فُروجَهُنَّ؛ پاکدامنی ورزند»

ـ « وَ لا یُبدینَ زینَتَهُنَّ إِلّا ما ظَهَرَ مِنها؛  و جز زینتهای آشکار زینتهای خود را نمایان نکنند» .

دو دستوری که برای آقایان آمده، برای بانوان نیز تکرار شده است. قرآن دستور دیگری را برای بانوان اضافه می کند و آن آشکار کردن زینت هاست؛ زیرا نمایان شدن زینت بانوان تأثیرات نامطلوبی در جامه دارد و آن را از پاکی لازم دور می سازد؛ لذا بر بانوان مؤمن واجب است که از این وظیفه به نحو شایسته پاسداری نمایند و از نمایان نکردن زینت های خود بپرهیزند.

* معنای زینت چیست؟

1ـ زینت به معنای آن چیزی است که برای زیبایی بیشتر استفاده می شود؛ بنابراین لازم است بانوان در جامعه آرایش نکنند و یا از جواهراتی که زن را جلوه گر می سازد استفاده ننمایند.

2ـ در تعبیری دیگر زینت به وجود بانوان برمی گردد؛ یعنی بانوان زینتهای وجودی خود را نمایان نکنند خداوند بانوان را به گونه ای آفریده است که برای مثال موی سر آنان زینت است و جلوۀ بیشتری به آنها می بخشد از طرفی اندام آنها هم زینت است و نباید نمایان شود. در ادامۀ آیه به نکتۀ ظریفی اشاره می شود:

«إِلا ما ظَهَرَ مِنها/ یعنی: مگر زینتهایی که ناخودآگاه نمایان می شود».

قرآن کریم در آیات بعدی می فرماید:

« وَلیَضرِبَنَّ بِخُمرهِنَّ عَلی جُیوبِهِنَّ/ خمارهای خود را به گریبان محکم کنند».

«خُمر» جمع «خمار» و به معنای سرپوش می باشد. طبق نص قرآن بانوان باید در جامعه پوششی برای سر داشته باشند و این پوشش را به زیر گربیان خود محکم کنند. به طوری که بعد از گردی صورت مابقی در پوشش قرار می گیرد، در ادامه آیه به محارم و شیوۀ پوشش در برابر آنان اشاره می شود که رد بحث نحوۀ پوشش به این نکته پرداخته خواهد شد.

* مسؤولیت های فرزندان

از آن رو که مسؤولیت امری کاملاً دوسویه است، فرزندان هم در قبال خدماتی که از خانواده می گیرندنسبت به والدین در مرحلۀ اول و در مرحلۀ دوم نسبت به سایر فرزندان مسؤولند. آنها باید بدانند که مسؤولیت امری دو سویه است.

آموزش نحوۀ سلوک و شیوۀ رفتار با پدر و مادر در گام اول بر عهدۀ خود پدر و مادر است. اگر فرزندان باید حرمت پدر و مادر را حفظ کنند، این مسأله را باید خود آنها بیاموزند.

جایگاه پدر و مادر در قرآن و روایات ما کاملاً روشن است و میزان مسؤولیت فرزندان در برابر والدین مطلبی است بسیار مهم، اما باید توجه شود که مسؤول آموزش این مطلب به فرزندان خود والدین خواهند بود و در وهلۀ بعد این مسؤولیت برعهدۀ مدرسه و در اولویت بعد جامعه قرار دارد.

در آموزش و فرهنگ سازی در این زمینه باید کوشید به ورطۀ افراط و تفریط گرفتار نشدند باید آن گونه باشد که فقط بحث از والدین و احترام به آنان مطرح گردد و حقوق فرزندان به کلی نادیده گرفته شود و نه چنان که نظام تربیتی به طور کامل فرزند سالار گردد و فقط حقوق فرزندان مطرح می شود.

مادر قدم به قدم و در تمامی مراحل باید احترام پدر را حفظ کند و پدر هم باید در رفتارش پاسدار حرمت مادر باشد تا فرزندان احترام به والدین را بیاموزد.

فرزندان وقتی بزرگتر می شوند و به سنین نوجوانی و جوانی می رسند باید نسبت به سعادت خانواده حساس باشند و احساس مسؤولیت کنند.فرزندان باید خود را در برابر والدین و در مرحلۀ بعدی نسبت به سایر فرزندان مسؤول بدانند و در این راه تلاش کنند و بدانند که در گذران امور زندگی و ایجاد مودت و رحمت نقشی مهم دارند.

در نظامهای تربیتی کنونی فرزندان بسیار متوقعند و البته این نقص مربوط به شیوه های آموزشی است و تقصیری را متوجه فرزندان نمی کند، شیوه های آموزشی یک طرفه نظامی فرزند سالار را به وجود آورده و کانون خانواده را با اختلالاتی جدی رو به رو کرده است. همچنان که اگر در تربیت فرزندان حقوق آنها نادیده گرفته شود جفاست. اگر برعکس هم باشد نارواست و در هر دو صورت اولین خطر متوجه خود فرزندان خواهد شد بی احترامی فرزندان نسبت به والدین گناهی در پیشگاه خداوند است و گاهی متأسفانه این نکتۀ مهم نادیده گرفته می شود و پیامد ناخوشایند آن عقوبت الهی است که حتی در زندگی دنیایی این فرزند اثر نامطلوب خواهد داشت.

در خانواده فرزندان پسر وقتی بزرگ می شوند از آن جا که توان و نیروهای جسمانی بیشتری دارند تصور می کنند حق امر و نهی دارند. اما باید بیاموزند که خداوند چنین حقی را برای آنان قائل نشده است. آنها باید بیاموزند که باید در ایجاد فضای رشد برای کوچکترها سهیم گردند، احساس مسؤولیت کنند و نسبت به این امر وفادار باشند.

تربیت امری طولانی است و نیازمند زمان اما اگر تلاشها در جهت برطرف نمودن آسبها باشد، میتوان به راه حلهای عملی برای برطرف کردن پرخاشگری فرزندان عصر مروز دست یافت و با جهت دهی رفتارهای پرخاشگرانۀ دوران بلوغ در بهبود آن کوشید.

فرزندان پر توقع انتظار دارند تمام خانواده در خدمت آنها باشند و البته خود را هم موظف به انجام هیچ وظیفه ای نمی دانند. اگرچه این مسأله عمومیت ندارد باید آسیب شناسانه به آن نگریست و در صدد یافتن راههای برای حل آن بود.

فرزندان باید بیاموزند که در جامعه ای کوچک به نام خانواده زندگی می کنند و در یک جامعه هر خدمتی را بتوانند باید انجام دهند. فرزندان باید بیاموزند آنها تنها گیرندۀ خدمات از دیگران نیستند و در قبال خدماتی که می گیرند، مسؤولیتها و وظایفی متوجه آنان است.

اگر در آموزش ها به این نکته توجه کافی نشود فرزندانی نامتعادل وارد زندگی کرده ایم و گاه انتظارات نابجای این افراد کانون خانوادۀ آیندۀ آنان را دچار اختلال خواهد کرد. قرآن کریم آموزه هایی بنیادین را در تعادل بخشی به رفتارهای فرزندان پیش نهاده است. اذن گرفتن به هنگام ورود به اتاق پدر و مادر، احترام در نحوۀ صدازدن، دعا برای والدین و فرمانبرداری از ایشان به جز در مسأله شرک به پروردگار متعال از مواردی است که می توان در میان آیات گرانسنگ قرآن کریم یافت.

* وفاداری و اهمیت آن

جایگاه و اهمیت وفاداری از نظر هیچ کس پوشیده نیست و همۀ افراد به گونه ای سرشتین و فطری وفاداری را می پسندند و به آن اعتقاد کامل دارند.

وفاداری و مسؤولیت دو واژه ای است که با هم تعری پذیر می گردد؛ یعنی فرد در قبال هر مسؤولیتی باید اهل وفاداری و عمل به مسؤولیت خود باشد.

قرآن کریم کسانی را خردمند می شمارد که اهل وفا باشند و نسبت به پیمانهای خود پایدار بمانند.

«اِنَّما یَتَذَکَّرُ أوُلُوا اَلبابِ الَّذینَ یُوفُونَ بِعَهدِاللهِ وَ لایَنقُضُونَ المیثاقَ»

به درستی که اهل خرد متذکر می شوند؛ آنان که به عهد خدا وفا می کنند و پیمان نمی شکنند».

همۀ شرافتهای انسانی در گرو معاهدات و پیمانهایی است که باه م می بندند و بسته به میزان وفاداری آنهاست.

در بیان صریح قرآن کریم آمده است:

« أوفوُا بِالعَهدَ أنَّ العَهد کانَ مَسؤُولاً/ نسبت به پیمانهای خود وفادار باشید که شما نسبت به معاهدات خود مسؤولید».

عهدشکنی و به جای نیاوردن پیمان در پیشگاه خداوند جرمی بزرگ به حساب می آید. در روایات اسلامی نسبت به این مسأله تاکید فراوان شده است.

پیامبر (ص) می فرماید: «لا ایمانَ لمَن لا آمائهً لَهُ وَ لا دینِ لِمَن لا عَهدَ لَهُ/ هر که امانتدار نباشد ایمان ندارد و هر که نسبت به پیمانش وفادار نباشد دین ندارد».

در این میان نباید فراموش کرد ازدواج نیز پیمانی الهی است و باید نسبت به آن وفادار بود و این وفاداری امری طرفینی است.

* ازدواج پیمانی الهی

از نگاه قرآن کریم بانوان با عقد ازدواج از همسرانشان پیمان می گیرند:

«وَ أخَذنَ مِنکُم میثاقاً غَلیظاً/ و زنان شما پیمانی استوار و محکم از شما گرفته اند».

ازدواج مانند سایر پیمانها و معاهدات رایج در جامعه امری طرفینی و دوسویه است؛ اما از جهت دیگر با سایر معاهدات و پیمانهای رایج در جامعه تفاوتهای بسیاری دارد.

تخلف از قراردادهای کوچک و روزمره در حد خود گناه است اما در ازدواج بحث از زندگی است و تخلفات در حد روان و روح یک انسان است که با او پیمان ازدواج بسته می شود. پیمان مقدس ازدواج مهمترین و بالاترین پیمانی است که میان مردم بسته می شود و مرد و زن باید نسبت به آن وفادار باشند.

* میثاق غلیظ چیست؟

بانوان وقتی وارد منزل همسر خود می شوند از کانون خانوادۀ پدری جدا می گردند و به جایگاه دیگری دل می بندند و خود را در حریم فرد دیگری قرار می دهند و از این به بعد ادارۀ زندگی او از نظر روحی و روانی و ظاهری و در تمامی جهات بر عهدۀ شوهر اوست. از نظر شرعی نفقه و هزینۀ زندگی زن بر شوهر واجب است و توسعۀ آن در حد توان استحباب دارد. مرد به محض ورود همسرش به خانه وی متعهد می شود تمام نیازهای او را تأمین کند. یعنی متعهد می گردد انسانی را اداره کند و باید نسبت به این تعهد که یک مسؤولیت است وفادار بماند.

در نقطۀ مقابل مرد هم وقتی ازدواج می کند در حقیقت خانوادۀ جدیدی را تشکیل می دهد. از این زمان است که باید همۀ نیازهای مرد و زن از جمله نیازهای عاطفی، شخصیتی و سایر نیازها در این خانوادۀ جدید برآورده گردد. بازهم این نکته را یاد می آوریم که برآوردن نیازها امری دوسویه است و مرد و زن نسبت به این آن باید وفادار باشند. وفاداری نیز مانند سایر امور زندگی باید به مرحلۀ اجرا درآید تا اثربخشی لازم را داشته باشد.

الف: در مقام اجرای وظایف

در فصول گذشته وظیفه و مسؤولیت هر یک از اعضای خانواده بیان گردیده. در این قسمت یادآوری می گردد که هر یک از آنان باید نسبت به مسؤولیت و وظیفه ای که دارند وفادار باشند.

ب: امور جاری زندگی

یکی دیگر از مصادیق وفای به عهد که ظهور بیشتری دارد، وفای به عهد در امور جاری زندگی است؛ یعنی به آنچه می گویند عمل کنند. به این امر هم در قرآن کریم و هم در روایات تأکید فراوان شده است.

امام موسی کاظم (ع) می فرماید: «اِذا وَعَدَتُم الصِّبیّیانَ فَاَوفُوا لَهُم فَإِنَّهُم یَرَونَ أنَّکُمُ الَّذین تَذرُقُونَهُم وَ اِن اللهَ لا یَغضِبُ بِشَی ءِ کَغضَبِهِ لِلنساءِ وَ الصِّبیانِ/ اگر به فرزندان خود قولی دادید، به آن عمل کنید زیرا آنها فکر می کنند که شمایید که به آنها روزی می دهید و خداوند از هیچ چیز به اندازۀ ناراحتی زن و فرزند غضبانک نمی گردد».

فرزندان معمولاً فکر می کنند که پدر بر انجام هرکاری که بخواهد توانمند است پس بهتر است که پدر اگر توان انجام کاری را ندارد نسبت به انجام آن قول ندهد اما اگر قول داد مراقب باشد که خلف وعده نشود. چگونه می شود که انسان نسبت به زیردستانش مهر و محبت نداشته باشد و آنها را دچار رنج نماید و خداوند سبحان هم بی تفاوت باشد؟

 

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha